خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

ساخت وبلاگ

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتـــم ز خدا «عقـل» طلب مــــی کردم

«عشق» اما خبر از گوشة محراب گرفت

نتوانست  فـــرامــــوش  کند  مستــــی  را

هر که از دست تو یک قطره میِ ناب گرفت

کـــی بـــــه انداختن سنگ پیاپـی در آب

ماه را می شود از حافظة آب گرفت؟!


برچسب‌ها: شعر فاضل نظری
+ نوشته شده در  شنبه ششم خرداد ۱۳۹۶ساعت 14:51  توسط rohi  | 
کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه،...
ما را در سایت کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه، دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adaberoz بازدید : 154 تاريخ : شنبه 10 تير 1396 ساعت: 12:25