بگذشت مه روزه ، عيد آمد و عيد آمد

ساخت وبلاگ

بگذشت مه روزه ، عيد آمد و عيد آمد

بگذشت شب هجران، معشوق پديد آمد

 

آن صبح چو صادق شد، عذراي تو وامق شد   

معشوق تو عاشق شد، شيخ تو مريد آمد

 

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد

شد سنگ و  گهر آمد، شد قفل و کليد آمد

 

جان از تن آلوده، هم پاک به پاکي رفت

هرچند چو خورشيدي بر پاک و پليد آمد

 

از لذت جام تو دل مانده به دام تو  

جان نيز چو واقف شد، او نيز دويد آمد

 

بس توبة شايسته بر سنگ تو بشکسته

بس زاهد و بس عابد کو خرقه دريد آمد

 

باغ از دي نامحرم سه ماه نمي زد دم 

بر بوي بهار تو، از غيب رسيد آمد

مولوی


برچسب‌ها: مولوی
+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۶ساعت 16:14  توسط rohi  | 
کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه،...
ما را در سایت کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه، دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adaberoz بازدید : 176 تاريخ : شنبه 10 تير 1396 ساعت: 12:25